()

حمایت از مربیان یا ارادت به آنها ؟!

نویسنده جیم ماتر

بنده معمولا نامه هایی از مربیان مختلف دریافت می کنم که حاکی از عدم درآمد کافی این مربیان در پرداخت هزینه های مدرسه رزمی آنها می باشد. این دسته از مربیان در می یابند که برای جبران این کمبود یا متوسل شدن به شیوه هایی از قبیل افزایش نرخ شهریه ها و یا تقاضا از هنرجویان برای سپردن تعهد و ثبت نام در دوره های بلند مدت آموزش، باید به حرفه ای تر کردن هرچه بیشتر مدرسه شان بپردازند. با این حال، صاحبان این گونه مدارس سوای این حقیقت که برای در اختیار نهادن دانسته های خود به دیگران، از وقت و سرمایه خود مایه گذاشته اند، خطر زده شدن برچسبهایی از قبیل « پول دوست» یا « مال پرست» را به اعتبار خود می خرند.

یا باید شکست را پذیرفته، مدرسه را تعطیل، و شاگردانم را سرگردان می نمودم ، و یا اینکه دست به اجرای روشهایی برای حرفه ای تر شدن مدرسه می زدم. در نهایت، راه دوم را انتخاب کردم.

 

حمایت از مربیان یا ارادت به آنها ؟!

 

پُر واضح است که اگر قرار باشد بین مدرسه ای که شهریه آموزش آن در ازای یک ماه دلار و حضور در سر کلاس بی هیچ گونه تعهد و الزامی باشد، و مدرسه ای که شهریه ماهانه آن 85 دلار بوده و سپردن تعهد برای گذراندن یک دوره آموزشی چندین ماهه الزامی باشد، انتخابی صورت بگیرد، بیشتر افراد ترجیح می دهند تا مدرسه نوع اول را انتخاب نمایند. اما با وجود این، هنرجویانی که به ورزشهای رزمی عشق می ورزند و تحت نظر معلمی قابل احترام تعلیم می بینند، در صورتی که تقسیم عادلانه ای صورت پذیرد، مخالفتی با پرداخت اینگونه هزینه ها نداشته و اطمینان دارند که به این ترتیب دغدغه های معیشتی معلم خود را از کسب درآمد ناکافی ماهیانه برطرف میکنند.

یکی از اولین مربیان من در دوره نوجوانی، شخصی بود که در به سر رساندن روزهای پایانی ماه معمولا دچار مشکل می شد. اگرچه شهریه ماهانه کلاس او تنها 20 دلار بود، اما من همیشه 50 دلار به ایشان پرداخت می کردم که البته بیشتر این پول حاصل درآمد من از یک شغل پاره وقت بود. از برای درسهای آموخته از او بسیار ممنون و سپاسگزار بودم و میخواستم مطمئن شوم که مدرسه او همچنان پابرجا باقی می ماند.

چندین سال پیش، بنده نیز با مشکلی مشابه همین مشکل روبرو شدم. بخش عمده هزینه های مدرسه ام را سوای درآمد شخصی خود از جاهای دیگر تامین می کردم، و به خوبی دریافته بودم که باید راهی برای پول در آوردن پیدا نمایم و این راه، هر راهی که باشد بهتر از تکیه کردن به افراد خانواده و بستگان است. علاوه بر این، مدت زمان اجاره مدرسه در شرف پایان و نیازمند تمدید بود و باید تصمیم می گرفتم که اگر خواهان ادامه راه هستم، برای یک دوره پنج ساله دیگر قرارداد را تجدید نمایم. معلوم بود که بر سر دوراهی قرار گرفته ام: یا باید شکست را پذیرفته، مدرسه را تعطیل، و شاگردانم را سرگردان می نمودم، و یا اینکه دست به اجرای روشهایی برای حرفه ای تر شدن مدرسه می زدم در نهایت، راه دوم را انتخاب کردم.

به شاگردانم گفتم که قصد دارم تا نرخ شهریه ها را افزایش داده و از آنها درخواست کنم تا برای دوره های بلند مدت آموزش ثبت نام کنند. به آنها گفتم که اجرای مورد دوم لازم و ضروری است چرا که توانسته ام برای اجاره یک دوره چندین ساله مدرسه، از قبل تعهد بسپارم، و از این رو برای پرداخت اجاره بهای ماهیانه باید از پشتیبانی شاگردان در ثبت نام دوره های بلند مدت برخوردار شوم. اگر آنها نمی توانستد به من تعهد بدهند، طبیعی بود که من نیز نمی توانستم به مالک مدرسه تعهد بسپارم. در آخر نیز به آنها اطلاع دادم که موسسه ای را مسئول جمع آوری شهریه های آنان نموده ام تا به این ترتیب بتوانم قوای خود را برای انتخاب بهترین برنامه آموزشی و در عین حال ممکن، متمرکز نمایم. ضمنا اضافه کردم که هر کس با این رویه مشکل یا مسئله ای دارد مثلا توان پرداخت شهریه های جدید را ندارد- همگی ما می توانیم به دنبال روش دیگری بگردیم.

عده کمی از آنها مشکل داشتند. در واقع، به اقرار بسیاری از آنها، اینکه شهریه را مدتها افزایش نداده بودم، برای آنها جای تعجب داشت. انان عاشق هنرهای رزمی بوده و یقین داشتند که از آموزش خوبی بهره مند شده اند و از آنجایی که قصد داشتند، تا تمرینات را سالیان سال ادامه دهند، برای تعهد دادن و همراهی مربی خود هیچ مخالفتی نشان ندادند.

با این همه، دو نفر از شاگردان رده بالای کلاس بی وفایی کرده و نارضایتی خود را از ایجاد تغییرات اعلام کردند. از این رو به آنان اجازه دادم تا همان شهریه سابق را پرداخت نموده و به روش ماه به ماه در کلاسها ثبت نام نمایند، اما با وجود این تسهیلات، بی خیالی آنها در باقی مدرسه و تفرقه افکنیهای مداوم این دو، مرا مجبور ساخت تا کار از کار نگذشته، عذر آنها را از مدرسه بخواهم محیط مدرسه بدون وجود آنها سالمتر بود.

همه چیز با گذشت زمان به خوبی متحول شد تا بالا بردن نرخ شهریه ها، دست به تبلیغات مناسبتری زدم، و با گنجاندن دوره های مقدماتی و مبانی از تمامی شاگردان ثبت نام به عمل آوردم که در ارایه این برنامه ها نقش داشته و به من کمک کرده بودند.

ظرف مدت 60 روز، مدرسه با هزینه گذاری 1000 دلاری خود در هر ماه، چیزی بالغ بر 5000 دلار سود ماهیانه را از آن خود ساخت. و به این ترتیب قادر شدم تا صورتحسابهای معوقه را پرداخت کرده، وسایل مورد نیاز آموزش را خریداری نموده و از نظر امکانات مدرسه را مجهز نمایم.

تنها شما که دست اندر کار امر آموزش بوده اید، می دانید که فرد برای به پایان رساندن روزهای آخر ماه تا چه اندازه به یک درآمد مناسب نیاز دارد. معمولا اکثریت مردم سود شما را بیش از حد واقع، و هزینه های ثابت را کمتر از میزان حقیقی آنها تخمین می زنند. مگر آنهایی که خود دست اندرکار امر کار بوده و به حسابهای سود و زیان شما دسترسی داشته باشند، تا حدودی درک خواهند کرد که خیلی دورتر از آن چیزی هستید که در ظاهر به نظر می آیید. البته باید هنرجویان را در صورت عدم استطاعت مالی در پرداخت نرخهای افزایش یافته و جدید، در ابراز عقیده آزاد گذاشت. امیدوارم که شما نیز برای حفظ این دسته از هنرجویان راه

مناسبی پیدا کنید. اما روی هم رفته به خاطر بسپارید: « مابین فردی که توان پرداخت شهریه را واقعا ندارد و آنکسی که این توان را دارد اما از پرداخت آن طفره می رود ، تفاوت زیادی وجود دارد»

 

 

ماهنامه تخصصی هنرهای رزمی و تندرستی هنرهای رزمی/  سال سوم

 

این مقاله چطور بود

با کمک ستاره ها نظرتو ثبت کن!

میانگین نظرها / 5. تعداد نظرها:

اولین کسی باشید که نظر می دهید