تفاوت بین یک جنگجو و یک رزمی کار
The Difference Between
A Martial Artist and A Fighter
حدود بیست و پنج سال است که در زمینه هنرهای رزمی فعالیت می کنم و در رشته تکواندو به صورت رسمی و در کیک بوکسینگ آموزش های جامعی دیده ام ( که در اینجا از خانواده ام بابت فراهم نمودن این امکانات متشکرم) در رشته های بوکس، جیت کیون دو، Jeet kune Do وینگ چون Wing Chun و کونگ فو Kung Fu نیز کار کرده ام اما هنوز چیزهای بسیاری وجود دارد که اطلاعی از آنها ندارم.
مدت زمان زیادی را به عنوان یک جنگجو سپری کردم و همیشه فکر می کردم که یک رزمی کار هستم. برای پیروزی در یک نبرد سعی می کردم از قدرت و تکنیک استفاده نکنم. سایر جنگجویان همواره به من می گفتند که تکنیک مهم نیست و فقط برای انجام کار از آن استفاده می شود و هنگامی که حریف در حال خفه کردن شما است دیگر به شیوه کار فکر نمی کنید.
در نهایت به این نکته رسیدم که جنگ بی نهایت چهره ای کریه دارد و هیچ ارتباطی با هنرهای رزمی ندارد. در واقع با جسارت می گویم که اگر اجازه دهید موقعیتی پیش آید که منجر به تشدید خشونت شود قطعا شکست خواهید خورد.
در نبرد خیابانی نیازی به داشتن مهارت نیست و فقط به قدرت، تسلط، خشونت و وحشی گری نیاز می باشد. یک شخص غیر حرفه ای بدون هیچ دلیل دیگری می جنگد و مهم نیست که چه قصد مثبتی دارد و فقط عمل اوست که وجهه ای منفی دارد زیرا این کار ممکن است تنها بروز احساسات باشد یا این که چنین فردی نه تنها روش دیگری را برای برقرار کردن ارتباط با دنیا سراغ نداشته باشد، بلکه به این نکته نیز واقف نباشد که در یک جنگ خارج از کنترل چگونه ممکن است فردی دچار جراحات شود بنابراین تصور این موضوع که چگونه چنین عملی می تواند دارای نتایجی مثبت باشد امری دشوار است.
یک رزمی کار در تمام عمر خود درصدد آن است تا مهارت های خود را به سطحی عالی برساند با این امید که هیچ گاه در رویارویی با حریف مجبور به استفاده از آنها نگردد. تمرین های بی شمار تنفسی ، مشت زدن ، لگد زدن و بلوکه کردن ضربه باعث ایجاد حس سازگاری با محیط اطراف می شود. قدرت وسرعت کاملا به یکدیگر وابسته هستند در واقع پاداش واقعی یک رزمی کار افزایش مداوم مهارتهاست. بدین ترتیب که تکنیک های آنها به مرور زمان نرم تر و در عین حال سریع تر وموثرتر می شوند.
در توجیه یک رزمی کار برای استفاده از زور، باید وی به این باور برسد که زندگی خود او و یا کسانی که دوستشان دارد در معرض خطر نابودی قرار دارد. زیرا یک رزمی کار در نبرد همواره سعی می کند با کمترین خشونت و خون ریزی به بهترین نتیجه دست یابد. اما چنان چه مجبور شود به اندازه یک گلوله شلیک شده ویران گر می باشد.
هنگامی که می گویم ضربه زدن، به حریف با دست خالی باعث ایجاد خاطره ای منفی و ماندگار در ذهن می گردد در واقع از تجربه صحبت می کنم. البته منظورم این نیست که در یک نبرد حریفی باید حریف دیگر را از پا در آورد بلکه منظورم این است که باید تا حد ممکن بدون وارد آمدن صدمه نبرد را به پایان رساند.
هیچ وقت جنگیدن را دوست نداشته ام ولی همیشه غیر از این وانمود می کردم.همیشه متغیرها و عوامل زیادی هستند که در اوج احساسات و در فضایی غیر قابل کنترل در مسیری اشتباه قرار می گیرند. حال این سئوال مطرح می شود که آیا جلسات تمرینی کنترل شده برای افراد ماهری که به احترام متقابل معتقدند وجود دارد؟ من چنین افرادی را دوست دارم.
وقتی با پدرم صحبت می کردم او از من خواست تا برای وی توضیح دهم که چرا می خواهم در بازی های سال آینده شو- نی – گیمز Show-me-games شرکت کنم. زیرا اگر می خواستم مثل قبل بجنگم که زیاد دوام نمی آوردم به علاوه این اشتباه بود که بخواهم برای نشان دادن قدرتم در مسابقات شرکت کنم.
مسابقات شو- می –گیمزshow-me-games فضایی کاملا کنترل شده را فراهم می آورد. در آن جا قدرت به تنهایی کافی نیست ومن به شخصه باید از نقاط قوت و ضعف سبک خود آگاهی داشته باشم و باید بدانم که چگونه و چه موقع ضربه را بلوکه کنم و باید به افرادی که جوان تر هستند و سال هاست در این زمینه فعالیت می کنند ضربه ای دقیق، تکراری وموفق وارد سازم.
من به دنبال چنین چیزی هستم.
یک جنگجو فقط برای خودش می جنگد و اولین سلاح او خشونت است.
در حالی که یک رزمی کار به هیچ قیمتی حاضر به جنگیدن نیست و تنها ممکن است به عنوان آخرین راه حل از آن استفاده کند.
اولین سلاح یک رزمی کار
قوه تفکر
دنیای کاراته
سال هشتم- شماره 89- مهر 1390