هیجان چیست؟
شاید بتوان گفت که یکی ازپیچیده ترین تعاریف در روانشناسی، تعریف هیجان است. چرا که برای تعریف جامع وصحیح آن باید ابعاد مختلف را مورد بررسی قرار داد. در نگاه نخست، بیشتر مردم هیجان رابه عنوان احساس می شناسند. شناختی که آنها از ترس ویا شجاعت دارند جنبه بارز احساسی آنها، طبق تجربه شان می باشد درصورتی که احساس ها فقط بخشی از هیجان ها می باشد.
هیجان ها چند بعدی هستند ومیتوان هیجان را به صورت پدیده های 1- ذهنی 2- زیستی، 3- هدفمند 4- اجتماعی بیان کرد.
البته آنچه را که ما به آن می پردازیم فقط تعریفی صرف و نظری از هیجان نیست، بلکه سعی شده است تا علاوه بر ارائه تعریفی جامع، زمینه ای را فراهم کنیم تا ورزشکاران بتوانند درشرایط خاص مسابقه یاتمرینی از آنها بهره مند گردند که همگام با ارائه مطالب با ذکرمثال هایی سعی درساده گویی وتفهیم بهتر آن کرده ایم.
1- بعد ذهنی: یعنی باعث می شود به شیوه خاصی مثل عصبانی یا خوشحال را احساس کنیم.
2- بعد زیستی: یعنی پاسخ های بسیج کننده انرژی که بدن برای سازگار شدن با هرموقعیتی که فرد با آن مواجه شده فراهم می کند.
3– بعد هدفمند: یعنی ایجاد میل انگیزشی برای انجام دادن کاری، مثلا خشم سبب ایجاد انگیزه جنگیدن یا اعتراض بابی عدالتی را درما ایجاد می کند، درغیر اینصورت چنین نمی کردیم.
4- بعد اجتماعی: یعنی زمانی که ما هیجان زده می شویم علائم قابل تشخیص چهره ای، ژستی وکلامی می فرستیم که دیگران را از کیفیت وشدت هیجان پذیری ما باخبر می کند مثلا ابروها ولحن صدا.
حال با توجه به چهار ویژگی هیجان، کاملا مشخص می شود که نمی توان هیجان را به روشنی تعریف کرد ونکته قابل توجه این است که هیجانها در تجربیات روزمره ما خیلی صریح وواضح به نظرمی رسند وهرکسی می داند که تجربه شادی وغم چگونه است ولی مشکل اینجاست:
«تا وقتی ازکسی خواسته نشده باشد هیجان را تعریف کند می داند که هیجان چیست» (فرو وراسل، 1984).
هیچ یک از این ابعاد نمی تواند هیجان را تعریف کند وفقط می تواند بر ویژگی متفاوت هیجان تأکید کند وبا بررسی هرچهار بعد هیجان ونحوه تأثیر متقابل آنها بریکدیگر می توان تعریفی برای آن ارائه نمود.
1- بعد ذهنی:
که باعث می شود به شیوه خاصی مثل ترسو یا شجاع را احساس کنیم. یعنی عنصر احساسی، به هیجان تجربه ذهنی میدهد ومعنی واهمیت شخصی دارد وازنظر شدت وکیفیت دراین سطح احساس وتجربه می شود. مثلا فرض کنید کشتی گیری بعد ازتعیین جدول مسابقه باید با کشتی گیر صاحب نامی کشتی بگیرد، دراینجا ممکن است فرد دچار یک تجربه ذهنی مثل احساس دلهره، نگرانی ویا حتی ترس یا کیفیت وشدت کم ویا زیاد درخود شود که فقط خودش از این احساس مطلع است وهنوز ازسطح احساسی شخصی خودش خارج نشده است ودیگران کاملا ازآن بی اطلاع هستند. دراینجاست که اگر فرد نتواند این احساس را درخود کنترل نماید بیرون ازتشک به حریف خود باخته است قبل ازآن که روی تشک به آن ببازد.
«هیچگاه به حریف خود نبازید، قبل ازآن که به آن ببازید» (نگارنده)
یعنی ممکن است این احساس نگرانی وترس درابتدا کم باشد وبه علت تمرکز بیش از حد وبها دادن به این احساس، بعد منفی افکار درما رشد کرده وبا توجه به اینکه باورهای ما ازاندیشه های ما نشأت می گیرند پس این احساس ترس ساده، پس از تمرکز بیش از حد فرد تبدیل به یک باور قوی می شود. متاسفانه یا خوشبختانه ذهن ما به گونه ای طراحی شده است که
( هرآنچه راکه باور کند می بیند) پس بها دادن بیش از حد به بعد منفی هیجان ها تأثیر عمیقی درما ایجادمی کند که منجربه ساخت باورها شده ودرنتیجه بررفتارها تأثیر می گذارد لطفا به نمودار زیر توجه کنید:
تأثیر بررفتار – ایجاد باور – رشد هیجان وتقویت آن – ( بها دادن به یک هیجان) – (ترس) هیجان ها
شکست درمسابقه – باختن درذهن قبل ازمسابقه – تبدیل به باورشکست – بهادادن به آن – احتمالا من به حریف صاحب نام می بازم – ترس ازحریف
مثال
پیروزی درمسابقه پیروزی درذهن قبل ازمسابقه تبدیل به باورپیروزی بهادادن به آن احتمالا من حریف صاحب نام خودرا میبرم نترسیدن ازحریف:مثال
اجازه دهید قبل از آنکه به شرح وتفسیر نمودار فوق بپردازیم نگاهی به تعریف باور در نموددار فوق بیندازیم:
باور:
یک اعتقاد قوی که براثرکسب تجربه های بیرونی ودرونی درما شکل میگیرد بروقوع اتفاقات و حوادث زندگی ما تأثیرمی گذارد به گونه ای دیگر باورها، الگوهای ذهنی نسبتا پایدارهستند که رفتارهای ما ازآن تأثیرمی گیرند. تجربه های درونی عوامل ذهنی ما هستند وعوامل بیرونی حواس پنج گانه ما که با دنیای بیرون مستقیما درارتباطند.
حال باتوجه به تعریفی که از باورداریم با اندکی تأمل در مثال های فوق درمی یابیم که باورهای ما مستقیما ازحواس پنج گانه ما واندیشه های (ذهن) ما نتیجه می گیرد. یعنی دیدن، شنیدن، حس کردن، بوئیدن، چشیدن واندیشه های ما که باورهای مارا تشکیل می دهند که ممکن است یکی ویا چند تا ازآنها که درکنار هم درتشکیل یک باور شرکت داشته باشند . لطفا به مثال زیر توجه فرمایید:
کشتی گیری دردورمسابقات باید با حریفی صاحب نام کشتی بگیرد ودر باره او شنیده است که دوسال قهرمان آسیاویک سال هم قهرمان جهان شده است. شنیدن همین مطلب و بهادادن بیش ازحد به آن کافی است که ترس ودلهره ای شدید را درشما ایجاد کند وباوری منفی را نسبت به خودتان درشماایجاد کند. البته فرض را براین می گیریم که شما تمام خصوصیات یک قهرمان را دارا هستید ومسلما میتوانید دراین مسابقه پیروز میدان باشیدوقدرت عضلات واجرای فنون شما درمرتبه ای بالاتر ازآن حریف صاحب نام باشد.
حال شما فکر میکنید بدن شما دراین مسابقه شرکت می کندیا ذهن شما؟ وکدام یک بردیگری مقدم است؟ آیا ندیده اید کشتی گیرانی راکه دارای زیباترین وقوی ترین عضلات ودارای مهارت های شگرف دراجرای فنون بوده اند وبه راحتی مسابقه را به حریفان خودواگذار نموده اند؟ فقط کافیست قبل از اینکه با اندیشه های منفی بهادهیم. این سئوال را ازخودمان بپرسیم:
آیا همه ازروز اول قهرمان جهان به دنیا آمده اند؟ آیا تمام کسانی که قهرمان جهان بوده اند تاکنون هیچ کس نباخته اند؟ آیا تا بحال درهیچ مسابقه ای کشتی گیران گمنام، جنجال پیروزی بر کشتی گیران صاحب نام را به راه نینداخته اند؟ آیا این کشتی گیر قهرمان قبل از اینکه خودش قهرمان شود قبلا نتوانسته یک قهرمان قبل ازخود را شکست دهد؟
پس ما میتوانیم قبل از اینکه به باور شکست درخود برسیم با طرح سئوالاتی جامع ومثبت بجای اینکه به این حریف خود به چشم یک مانع دربرابر قهرمانی نگاه کنیم به آن به چشم یک فرصت استثنایی وطلایی بنگریم که فقط در اختیار شما قرار داده شده است.
فکر می کنید یک کشتی گیر برای کسب شهرت قهرمانی باید چند کشتی گیر بدون نام ومعمولی را ببرد تا بتواند به قله های رفیع شهرت برسد وهمان میتواند تنها با پیروزی بریک کشتی گیر صاحب نام «راه صد ساله را یک شبه طی نماید» پس وقتی که به چشم یک فرصت طلایی بدان بنگریم میتوانیم موقعیت ذهنی خود را ازشکست به سمت پیروزی سوق دهیم . ببینید مهم ترین نکته اینجاست که تمام تلاش خود را به جهت تشکیل یک باورمثبت درخود بکارگیرید. البته نتیجه نهایی را بعد ازبررسی کامل 4 بعد هیجان به آن می رسیم.
2- بعد زیستی:…
برگرفته از وبسایت فدراسیون کشتی
تنظیم وتهیه : جلال امینی
روان شناسی عمومی