ذن

 ذن  – زندگی و چشم انداز آن

خود را در پانصد سال قبل تصور کنید. امپراتور پیغامی را به شما می دهد که بسیار مهم و ضروری می باشد. شما باید آن را به سرتاسر امپراتوری، یعنی نیمی از دنیا برسانید. اگر موفق شوید گنجی در انتظارتان است و اگر موفق نشوید می میرید.

در این مورد شما ماموریت را جدی تلقی می کنید و هر کاری را برای رسیدن به موفقیت انجام می دهید. شروع به کار می کنید. در سر راه خود با انواع زمین ها روبرو می شوید. زمین هایی آباد که به ماندن و لذت بردن از زیبایی آن وسوسه می شوید.

باید از این زیبایی ها بگذرید و مراقب مناطق خطرناک که برای زندگی مناسب نیستند، باشید. شاید هم وسوسه شوید که تسلیم شده و برگردید. اگر برایتان راحتی مهم تر از ماموریت باشد حتما شکست می خورید. همه چیز از دست رفته و می میرید اما اگر از هدف خود دست برندارید و همیشه اهمیت آن را در نظر داشته باشید، هرگز توسط زیبایی های اطراف وسوسه نمی شوید و از هدف خود دست بر نمی دارید. البته باید به پیرامون خود نیز توجه داشته باشید. باید خواسته های خود را با شرایط موجود منطبق کنید اما شرایط اضطراری به اهمیت انجام ماموریت شما نیست. زندگی ما هم به عنوان یک عامل به همین نحو است. در مسیر زندگی زیبایی هایی وجود دارد که حواس ما را پرت کرده و باعث می شود از مسیر خود خارج شویم. زمان هایی هم وجود دارد که عمل آن بی ثمر و بی نتیجه بدون ایجاد حسی از رضایت و شادی و حتی بدون هیجان می باشد و تمام این عوامل ما را به سوی تسلیم شدن سوق می دهد. چنان چه نسبت به هدف نهایی آموزش و نتیجه نهایی آن که عاید ما می شود و اهمیت انجام ماموریت توسط ما که موجوداتی اجتماعی هستیم، شناخت داشته باشیم، هیچ گاه توسط مشغله های زندگی فریفته نمی شویم. برای رها شدن از این مشکلات می توان مسیر زندگی را با آزادی و سرشار از انرژی، استوار و محکم و مطمئن از درستی آن چه انجام می دهید، طی کرد. امیدوارم همه عاملان در انجام ماموریت و رسیدن به هدف خود موفق باشند.